به این فکر کنید که همسرتون قرار نیست کامل باشه که......
بنا رو به این بزارین که مطمئنا ایرادهایی داره........
و خودتونو بیاد بیارید........ایرادهاتونو ، عیباتونو..............آیا خودتونو از دیگران بهتر میدونید؟
از کی؟.......... ...آیا به جزئیات روح و روان اون آدمی که خودتونو ازش بهتر میدونین آگاهی کامل دارین؟
آدمی که خودشو هنوز نشناخته چطور میتونه راجع به خوب بودن دیگرون قضاوتی داشته باشه؟
به این فکر کنید که همسر ما هم یه بنده خداییه......لابد یه سری عیب و ایرادها هم داره.......
حالا یا غیرقابل تحمل یا قابل تحمل!
بالاخره تازه شده مثه ما!!!
اگه بخواییم تو زندگیمون شک نخوریم ، و از زندگی بهره خوبی ببریم لازمه بپذیریم که همسرمون ایراداتی داره
و ما باید کنار او ، در کنار همین مشکلات خودمونو بزرگ کنیم و رشد بدیم.......
باید صبرمون ، تحملمون ، آسون گیری مونو بالا ببریم.........
سرزنش کردن همسر و تذکر دادن هایی که موجب دلخوری و بهم ریختن آرامش همسرمون بشه
نه تنها مسئله ای رو حل نمیکنه بلکه فاصله ی قلب هامونو بیشتر میکنه
ما قراره فاصله ها رو کم کنیم.نه اینکه بیشترش کنیم!
پس اول اینو تو نظر بیاریم که خیلی هم بد باشه ، تازه شده مثه خودمون!!!
آره ...یادمون نیست به درگاه خدا شرمندگی مونو از گناهامون؟
بیاد بیاریم تا پذیرش اشتباهات دیگران اینقد برامون غیرقابل هضم نشه!
خب .درسته ما باید به او کمک کنیم که از این گناهان و اشتباهات بد بیرون بیاد .اما مطمئنا سرزنش بهترین و اولین راه نیست
اگه ما بخوایم درست عمل کنیم لازمه به یه شناخت کافی از روحیات همسرمون برسیم.....
باید او رو بهتر بشناسیم..همون طوری که هست...
بالخره او توی زندگیش مشکلاتی داشته و شاید همون مسائل باعث شدند همسرمون این عیبا رو پیدا کنه.
پس لازمه ما قبل هرچی، خودمونو جای او بزاریم..........درکش کنیم............
دلمون واقعا برای او بسوزه......دلسوز و مهربون او باشیم........
دیدمونو باید مثبت کنیم.............بدبینی زندگیمونو آتیش میزنه!........
بدبینی رو بزاریم کنار...........
خدا خیلی بدش میآد که ما نسبت به بنده هاش بدبین باشیم.........
خیلی رو بنده هاش حساسه.
تا جایی که حدیث اومده که هرکس بنده ای رو بخاطر اشتباهی سرزنش کنه نمیره تا خودش اون رو مرتکب بشه!
ما تکبرمونو باید دور بریزیم.....آدمهای متواضع .آدمهای مهربون ، خیلی زندگی راحت و خوشی دارن......
درسته که ممکنه بقیه قدر ندونن........یا حتی جواب زحماتمونو با بدی بدند اما چه اهمیتی داره؟
اونا خودشونو بد بخت کردن!..........خودشونو از چشم خدا انداختن!.........
عا کنیم برگردن.....از این بیماری بد خدا شفا نصیبشون کنه......
مهم اینه که ما برای رضای خدا اون قدم رو برداریم.....حالا بزار بقیه قدر ندونن .چه اهمیتی داره......مگه ما برا بقیه زندگی میکنیم؟
اصلا مگه ما میتونیم همه رو راضی کنیم؟!!!
همسرمونم همینطور...............حدودی که خدا صلاح دونسته وضع کرده رو در مورد همسرمون رعایت کنیم......حالا قدر بدونه یا ندونه.......جواب بده یا نده.........اینا دیگه برمیگرده به او............اما برای ما ملاک نباشه.....ملاک ما اینه که مولای من، صاحب من ، خدای عظیم و محبوب من ، چی دوست داره من همونو دنبالش باشم...........
این با خدا بودن و برای خدا بودن برای کسی آسونه که در خونه ی اهل بیت رسول الله (ص) ، باشه........
اخلاص و رضای خدا رو خواستن...استقامت داشتن روی این حرفا مسئله ی ساده ای نیست........
روضه ی امام حسین (ع) ، همچین قلب آدمو از حب الدنیا خالی میکنه که دیگه اهمیت نداره دنیا براته یا نه.......
حسین فاطمه (س) ، قلب آدمو میبره اونا که طاعت خدا شیرین میشه...........
خدا عزیزترینشو فدا کرده که ما دینداری برامون از اون سختی دربیاد................
عشق حسین (ع) ، قلب رو نورانی میکنه ... اونقد نورانی که جون دادن برای حسین (ع) میشه آرزوی قلبت...
دیگه دنیا و سختیهاش که دیگه هیچی ، ........مگه کسی که محبت حسین رو داره ، دنیا میتونه حریفش شه؟....
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین......